اين عمل خاطرهی شيرينى است از پيامبر بزرگ خداوند كه پروردگار عالم در قرآن او را به خُلَّت پذيرفته است؛
«وَ اتَّخَذَ اللَّهُ اِبْراهيمَ خَليلاً» [1]
«خدا ابراهيم را به دوستى خود انتخاب كرد.»
پيامبرى كه مقام عبوديت و تسليم او را پروردگار عالم امضا كرده است:
«اِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أسْلِمْ قالَ اَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» [2]
«بخاطر بيـاور هنگامى را كه پروردگار به او گفت: اسلام بياور (و تسليم در برابر حق باش. او فرمان پروردگار را از جان و دل پذيرفت) گفت: در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم.»
سعى بين اين دو كوه، تجسّم اميدوارى زنى است كه با اميد به رحمت خداوند، در بيابان بى آب و علف براى به دست آوردن آبى براى كودكش در تكاپوست، و با تلاطم درونى، از صفا به مروه و از مروه به صفا مىرود و به عبارت ديگر از صداقت به مروّت و مردانگى و از مردانگى به صداقت و صفا مىرود و سرانجام با خلوصش از نظر برون به آب زمزم و از جنبهی درون به آب حيات مىرسد، و در اثر صبر و تحمل و كوشش و استقامت، خانهی خدا را آباد و نسل خود را به وجاهت مىرساند، اين خاطرات اگر چه تلخ، امّا شيرين است. تلخى اضطراب و تلاطم ممزوج به شيرينى جوشش و نزول رحمت.
شعف كه مرتبهاى از عشق است، در حالى كه با سوزندگى همراه میشود، لذّتآور است و در حالى كه لذّت آور باشد، دل و سراپاى عاشق را چون شمع مىسوزاند. پس حاجيان بايد در ميان صفا و مروه درس عشق و ايثار و گذشتن از همه چيز براى خدا را از حضرت ابراهيم«سلام الله علیه» و يارانش بياموزند؛
«قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» [3]
«براى شما تأسى نيكى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود داشت.»
و از اين رو آن كس كه سعى بين صفا و مروه كند و هنوز روح خوديّت و منيّت، در او زنده باشد، به حقيقت سعى نرسيده است. اگر برابر برخى از روايات در اين مكان شيطان بر ابراهيم«سلام الله علیه» مجسّم گشته و حضرتش با سعى خود او را تعقيب كرده تا از ساحت مقدّس بيت اللَّه دور سازد؛ [4]پس حاجى سالك نيز با اين عمل، حركت ابراهيم خليل را تكرار مىكند و شيطان را از قلب خود كه نه تنها خانهی خدا كه «عرش قدس الهى» است، مىراند و با هروله كردن، از هوا و هوس خود فرار مىكند و از قدرت و شخصيت خود، تبرّى مىجويد؛
«وَ هَرْوِلْ هَرْوَلَةً هَرَباً مِنْ هَواكَ وَ تَبَرِّياً مِنْ جَميعِ حَولِكَ وَ قُوَّتِكَ» [5]
و به اين وسيله، روح و درون خود را براى لقاء و ديدار يار، پاك و پاكيزه و آماده مىگرداند؛
«وَ صَفَّ رُوحَكَ وَ سِرَّكَ لِلِقاءِ اللَّهِ يَومَ تَلْقاهُ بِوُقُوفِكَ عَلَى الصَّفاء» [6]
و با نفى صفات و شخصيّات كاذب و مجازى و ساختگى خويش، مردانه در مقابل صفات جلال و جمال پروردگارش، مقام بندگى و فقر و فنا برقرار مىسازد؛
«وَ كُنْ ذا مُرُوَّةٍ مِنَ اللَّهِ تَقِياً أَوصافِكَ عِنْدَ الْمَرْوَة» [7]
پی نوشت ها:
[1]. نساء/125
[2]. بقره/131
[3]. ممتحنه/4
[4]. وسائل الشيعه، ج 9، ص 513، ح 12
[5]. مصباح الشريعه، باب 22
[6].همان
[7].همان